پندهای منظوم استاد :: ارادتمندان استاد شجاعی(نون .شین)

ارادتمندان استاد شجاعی(نون .شین)

یکی در تجرید الله الله گفت وآن یک در توحید انا الحق ودیگری در تقدیس سبحانی و ه ی چ در "نیستی" جُز "هو" ندانست

ارادتمندان استاد شجاعی(نون .شین)

یکی در تجرید الله الله گفت وآن یک در توحید انا الحق ودیگری در تقدیس سبحانی و ه ی چ در "نیستی" جُز "هو" ندانست

ارادتمندان استاد شجاعی(نون .شین)

هو

وذلکَ زَمانٌ لا یَنْجو فیهِ إلاّ کُلُّ مؤمنٍ نُوَمَةٍ ، إنْ شَهِدَ لَم یُعْرَفْ ، و إنْ غابَ لَم یُفْتَقَدْ ، اُولئکَ مَصابیحُ الهُدى وأعْلام السُّرى

امام العرفا و سید اولیا علیه السلام ـ در توصیف آخر الزمان ـ فرمود : زمانى مى رسد که هیچ کس در آن زمان نجات نمى یابد،

مگر مؤمن حق پرستِ بى نام و نشان که اگر حضور داشته باشد،

کسى او را نمى شناسد و اگر غایب باشد، کسى به جستجویش نمى آید.

این افراد چراغهاى هدایتند و نشانه هاى روشن براى شب روان .



این آدرس ایجاد شد جهت معرفی برخی دیدگاه ها و توصیه ها و اشارات و عبارات و خطابهای قلندر پاکباز و مخزن راز، کیمیاگر زمان و غریب دوران ،نشان دار بی نشان ،جلوه گر جمال و جلال حضرت جانان ذروه نشین بلندیهای عرفان استاد شجاعی دام اجلاله
که معمولا مطالب ایشان با نام "نون.شین" و "هیچ" در محافل معرفتی شناخته میشود.
این فقیر امید وار است با عنایات حضرت حق گوشه ای از انوار حقیقت ، که از اولیا خدا ساطع میشود را در این محیط با دوستان در میان بگذارم.
تا چه قبول افتد و چه در نظر آید.

کلمات کلیدی

پندهای منظوم استاد

دوشنبه, ۲۷ آذر ۱۳۹۶، ۰۴:۱۲ ب.ظ


گوش کن ،لب را فرو بند از سخن
تا بگویم باتو چندین نکته من
باتو گویم راز و رمزِ معنوی
در سخن های به ظاهر مثنوی
عالمی را جو از این عالم به در
تا شوی ایمن ز شرِّ هر خطر
سر بِنه در پای مردان خدا
تا حجاب از دیده ات گردد جدا
ظاهرت با باطنت چون شد یکی
می روی سوی حقیقت اندکی
بشنو از من گویمت تا، چیست حق
در ،درونت نوری از شمسیت حق
ذره ذره ذکر حق را یاد کن
خویش را از بندها آزاد کن
ذکرحق را گر بگویی بی شمار
وحدت اندر کثرتش بینی ، قرار
مایی ما این همه کثرت نمود
ورنه بی ما این همه غفلت نبود
کثرتت در وحدتی پامال کن
ماضی و مستقبلت را حال کن
از خودت چون بگذری گردی ،یکی
صورت و معنی ببینی در، یکی
چون ببینی آن یکی را در همه
فارغی از قیل و قال و همهمه
چون یکی را أَلْف گویند او یکیست
در مراتب أَلْف ویک باهم یکیست
جملهء اسم و مسمی آنِ اوست
غرق هر یک چون شوی کاری نکوست
غیرِ حقّ را از درونت دور کن
ترکِ ظلمت گو سفر در نور کن
هر دو عالم نیست غیر از سایه ای
سایه را بگذار و بین بی سایه ای
آفتابی را بجو که مَه از اوست
اعتبارِ شهریار و شَه از اوست
گنج خواهی کنج عزلت را بجو
حق حق را در درون کن جستجو
ای دریغا عندلیب خوش نوا
در غریبی مانده باشد بسته پا
....
هر که آید می بَریمش پای خُم
هر "صفت" را میکنیم در "ذات" گم
سایه و خورشید از هم دور نیست
روشن است این راهِ ما کم نور نیست
دورشو از مجلس وهم و خیال
بشنو چندین نکته از اهل کمال
معنیِ توحیدِ جامع را بخواه
تا نگردد عمرِتو یکجا تباه
گرم حق باش و بی افروز آتشی
تا بمانی تا ابد در سرخوشی
ذکر حق ای یار من بسیار گو
مصدر حق را درونِ خود بجو
رهروی کن در طریق "نیستی"
چونکه اندر "هیچ" منزل نیستی
جام و مِی با یکدگر همدم ببین
صورت و معنا به هم محرم ببین
روشنایی را ببین در آینه
می نماید روی حقّ هر آینه
در همه آینه،آن یک را ببین
حق مطلق، یکِ بی شکّ راببین
چون ز باطلها تو یکجا رسته ای
حق پرستی و به او پیوسته ای
گر تو داری همت و سعیِ تمام
یک سلام از "هیچ "برتو والسّلام


  • فقیر

نظرات  (۱)

  • دکتر تابش
  • سایه دُردانه زمان بر قرار باشد

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی