باب محبت هیچستان
يكشنبه, ۲۹ خرداد ۱۴۰۱، ۱۲:۲۹ ب.ظ
بابِ محبت(هیچستان)
در وادی عشق ،معشوق در مقامِ ناز است و عاشق در مو ضعِ نیاز
عاشق میسوزد تا جایی که می گوید من نباشم تا تو باشی...
اما
در وادی محبت حبیب، خود را تا جایی پایین می آورد که برای مُحب قابل درک و فهم باشد
در اینجاست که وحدت و یگانگی درک می شودو "نیست" "هست" می شود
و
این گونه است که می بینی جهان بزرگ تویی،
و
بزرگ جهان تویی .
یکی گفت:
در عشق تو کس پای نــدارد جز من در شوره کسی تخم نکارد جز من
با دشمن و با دوست بـدت می گویم تا هیچ کست دوست ندارد جز من
ودیگری گقت:
آسیا می خری؟
مرا بخر تا جهت تو بگردم.
آن از سنگ و آهک است، و این از پوست و گوشت و پی و رگ؛
و این را جانی و حیاتی.
و بی خویشی گفت
رندان خرابات بجستند وندیدند
راهی که ندیدیم و به مقصود رسیدیم
- ۰۱/۰۳/۲۹